به نام خدا
طبق روالمون رفتیم به پاتوقمون نماز بخونیم مسجد را میگما...
بعد از اینکه نماز مغرب و عشا را خوندیم برای اجرای خیابانی به سمت زندان اسکندر راه افتادیم تو راه بچه های تدارکات برامون چای شیرین دبش درست کرده بودن...
دو شب است که برای اجراهای پاتوقی به میدان ازادی و پارک هفت تیر می رویم...
رسیدیم محله فهادان یزد،از کوچه های آشتی کنون که گذشتیم،رسیدیم زندان اسکندر.
برای خواندن ادامه خاطره و مشاهده تصاویر به ادامه مطلب بروید...